قدرتمندترین مدیر دنیا | مشاوره کسب و کار در همدان
میخواهم این یادداشت را با این پرسش آغاز کنم که قدرتمندترین مدیر دنیا کیست؟ لطفاً قبل از اینکه به مطالعه این یادداشت ادامه دهید کمی به خودتان و این یادداشت فرصت بدهید و با تفکر بیشتری به این پرسش پاسخ دهید! شاید چیزی حدود دو دقیقه. تفکر شما بخشی از هدف این یادداشت است. احتمالاً فکر میکنید سؤال عجیبی از شما پرسیده شده، شاید هم پس از شنیدن این سؤال ذهنتان به سمت مدیران شرکتهای بزرگ چندملیتی رفته و فکر میکنید قدرتمندترین مدیر دنیا، مدیر قدرتمندترین سازمان دنیا است! ممکن است به این فکر میکنید که قدرتمندترین مدیر دنیا کسی است که منابع گستردهای در اختیار دارد و میتواند انتخابهای متعددی برای سرمایهگذاری داشته باشد و شاید موارد دیگر.
آموزش کسب و کار در همدان
روشن است که پاسخهای زیادی برای این پرسش وجود دارد (ممکن است بهاندازه همه افرادی که این یادداشت را مطالعه میکنند). هرکدام از شما از زاویه نگاه خودتان به این پرسش جواب دادید و برای این پاسخ هم دلایل و شواهدی دارید که شما را متقاعد میسازد.
میخواهیم در این یادداشت از زاویهای به این موضوع نگاه کنیم که نزدیک به نوع نگاه و طرز فکر کوچها است. این نوع نگاه میگوید: قدرتمندترین مدیر دنیا مدیری است که قدرتمندترین کارکنان دنیا را بهعنوان یک تیم داشته باشد. حالا که با این نوع نگاه آشنا شدید لطفاً با همین نوع نگاه بگویید، قدرتمندترین کارکنان دنیا چه مشخصاتی دارند؟
همین ذهنیت و نوع نگاه میگوید: قدرتمندترین کارکنان دنیا افرادی هستند که برای رشد خود برنامه دارند، به اهداف و مطلوبیتهایشان آگاهی دارند، ارزشها و باورهای خود و همکارانشان را میشناسند، خودشان را مسئول تغییر وضعیت موجود میدانند و برای رسیدن به وضع مطلوب حرکت و اقدام میکنند و بهصورت مستمر تواناییها و عملکرد خود را توسعه میدهند.
داشتن همچنین تیمی آرزوی هر مدیری است ولی نکته اساسی اینجاست که این تیم ساختنی است و پیدا کردنی نیست. یا بهعبارتدیگر «نگرد، نیست، گشتیم، نبود!» و در مقابلش میتوانیم بگوییم «بساز، میشود، ساختیم، شد» اما درواقع چه کسی مسئول ساختن همچنین تیمی است؟ پاسخ روشن است مدیر!
مشاوره کسب و کار در همدان
یکی از راههایی که میتوان از طریق آن همچین تیمی ساخت، داشتن مهارتها یا نوع نگاه یک کوچ است. با داشتن مهارتهای کوچینگ بهعنوان یک مدیر، علاوه بر اینکه تأثیرگذاری و قدرتتان را بیشتر میکنید یک تیم قدرتمند نیز در کنار خود خواهیم داشت.
از طرف دیگر آن روزها گذشت که مدیران فقط مدیر بودند و امروز انتظار میرود مدیران بیشتری تشویق شوند تا بهعنوان رهبر تیمشان ایفای نقش کنند تا بتوانند تیمهای خود را بهطور مؤثرتری توسعه دهند. اینجا موضوع دیگری هم هست نهتنها کوچینگ به شما امکان میدهد که بهعنوان یک رهبر رشد کنید بلکه در هنگام مصاحبه برای شغل جدید شما را به کاندیدای جذابتری تبدیل میکند. چه کسی دوست ندارد قدرتمندترین مدیر دنیا را استخدام کند؟ مهارتهای کوچینگ را به مجموعه مهارتهای خود اضافه کنید هم مدیر قدرتمندتری هستید و به صدر لیست کاندیداها برای تصدی یک موقعیت شغلی خوب صعود کنید.
قبل از اینکه بگوییم کوچینگ چگونه به شما کمک میکند، لازم است کوچینگ را تعریف کنیم. فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF کوچینگ را اینگونه تعریف میکند:
کوچینگ نوعی شراکت مستمر بین کوچ و مراجعین است که کوچ از طریق به فکر فروکشیدن مراجع و بیدار کردن خلاقیت درونی او کمک میکند تا به نتایج مطلوب در زندگی شخصی یا حرفهای خود برسند.
همچنین این نهاد در وبسایت خودش در مورد کوچها اینگونه میگوید: «کوچها آموزش میبینند تا خوب بشنوند، مشاهده کنند و رویکرد خود را مطابق با نیازهای هر مراجع منحصربهفرد مطابقت دهند. آنها به دنبال بیرون کشیدن راهحلها و استراتژیها از مراجع هستند. آنها بر این باورند که مراجع به شکل ذاتی خلاق و کاردان است. وظیفه کوچ این است که امکان حمایت لازم برای ارتقای مهارتها، منابع و خلاقیت را از درون مراجع فراهم آورد.»
کوچینگ چگونه به ما بهعنوان یک مدیر کمک میکند؟ یا چگونه داشتن طرز فکر یک کوچ برای یک مدیر کمک میکند افرادی که با او کار میکنند عملکرد بهتری داشته باشند. بهتر است بدانیم کوچینگ در مورد تغییر است، تغییر به سمت نتایج بهتر و مطلوبتر، تغییر به سمت عملکرد بهتر و مدیریت این تغییر به عهده مدیران است.
چندی پیش موسسه سرمایه انسانی (Human Capital Institute) HCI و فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF مطالعهای در خصوص مدیریت تغییر و کوچینگ انجام داده است. در این تحقیقات، پاسخدهندگان، فعالیتهای مرتبط به کوچینگ (بهعنوانمثال کوچینگ یکبهیک، تیمی و گروههای کاری) را بهعنوان کمککنندهترین روش جهت دستیابی به اهداف مدیریت تغییر شناسایی کردند. فعالیتهای مرتبط به کوچینگ کمککنندهتر از آموزشهای حضوری و الکترونیکی دیده شدند.
همچنین یکی از بزرگترین مزایای کوچینگ دیگران این است که به شما امکان میدهد مهارتهای مدیریتی خود را صیقل دهید. اینجا تکنیکها و نکاتی وجود دارد که مدیرانی که مهارتهای کوچینگ دارند از آنها بهخوبی استفاده میکنند تا بتوانند مدیران بهتری باشند. در این یادداشت پنج تکنیک که منطبق بر مهارتهای یک کوچ است و میتواند به مدیران کمک کند را باهم مرور میکنیم. در کنار آن پس از معرفی هر تکنیک از شما دعوت میکنم به چند سؤال در مورد خودتان پاسخ دهید. برای پاسخ به این سؤالها نیاز به اختصاص وقت زیادی ندارید، فقط کافی است چشمتان را از روی نوشتهها بردارید و کمی سکوت کنید و تعمق.
مهارت اول قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ گوش کنید
یکی از مهمترین مهارتهای یک کوچ، توانایی گوش دادن به دیگران است. این مهم است که مدیران بدانند کوچینگ مربوط به کوچ نیست، بلکه مربوط به مواردی است که مراجع میخواهد. به همین ترتیب، برای ساختن مؤثرترین جلسات کوچینگ، باید روی آنها تمرکز کرده و به افکار، نیازها و نگرانیهای آنها گوش فرا دهید.
در اینجا چند نکته در مورد گوش دادن فعالانه هست که باهم مرور میکنیم:
• تمرکز روی آن چیزی است که طرف مقابل میگوید نه آنچه شما میخواهید.
• در گفتگوها سعی کنید ارزشها، باورها، اهداف مراجع را بشنوید.
• تفاوتهای لحن صدا هیجانات حرکات بدن توجه کنید. (چه نمیگوید)
• آنچه را که شنیدید را با طرف مقابل چک کنید و معنی کلماتی که ممکن است بار معنایی متفاوت دارد را بپرسید.
سؤالهای این بخش:
آلان که این یادداشت در مورد گوش دادن به سبک یک کوچ را خواندید در مورد خودتان و نحوه گوش دادن چه فکر میکنید؟
چه اقداماتی هست که باید انجام دهید تا فعالانهتر گوش کنید؟
مهارت دوم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ بپرسید
یکی از مهمترین ابزارهای یک کوچ برای کمک به شفافسازی فکر و خواسته مراجع و حل مشکلاتش پرسیدن سؤالهای مؤثر است. پرسیدن سؤال،¬ به مراجع کمک میکند تا عمیقتر به تفکر پرداخته، افکار خود را واضحتر از گذشته ببیند و ایدههای بیشتری را برای حل مسئله و چالش خود بیابد.
پرسیدن سؤالهای قدرتمند منجر به ایجاد فرآیندی از منطق، دلیل و درک در فرد پاسخدهنده میشود. اگر فرآیند پرسش کردن به پاسخی منجر شود، میتوان با بررسی آن پاسخ از حقایق بیشتری پرده برداشت و یا حتی ممکن است پاسخها منجر به ایجاد سؤالهای جدیدی گردند.
برخی از اوقات به مخاطبین خود فرصت کافی برای فکر کردن و پاسخ دادن نمیدهیم؛ بسیاری از ما در هر جایگاه و حرفهای که هستیم، عادت به مکث کردن و فرصت دادن به مخاطب خود را نداریم؛ همچنین عادت کردهایم که به سؤالها پاسخ سریع بدهیم تا اینکه پاسخی فکر شده و نمیخواهیم ریسک اینکه اصلاً شنیده نشویم را نماییم؛ بنابراین بهتر است که بهعنوان یک کوچ در جلسات، به مراجعین خود این اطمینان خاطر را بدهیم که فرصتی را که برای پاسخگویی نیاز دارند را در اختیارشان قرار خواهیم داد تا در زمانهایی که به فکر کردن اختصاص میدهند
از دیدگاهی دیگر میتوان سؤالها را به دودسته سؤالهای بسته و سؤالهای باز تقسیم کرد. آن دسته از پرسشهایی که پاسخهای محدودی دارند و معمولاً پاسخشان «بله» یا «خیر» است، جزو سؤالهای بسته محسوب میشوند و سؤالهایی که پاسخ آنها به تفکر و تشریح نیاز دارد سؤالهای باز هستند. سؤالهای باز کمک میکنند که بیشترین اطلاعات ممکن را از فرد پاسخدهنده دریافت نماییم و به او بیشترین فرصت را برای پاسخگویی بدهیم.
در زیر چند نکته کاربردی در مورد پرسیدن سؤالهای قدرتمند ارائهشده است:
سؤالاتی بپرسید که نشان میدهد فعالانه گوش دادید و به دیدگاه و نظرات گوینده اهمیت میدهید
سؤالاتی نپرسید که پاسخ آنها را میدانید و میخواهید چیزی را یادآوری کنید
هدفتان از پرسیدن شناخت بیشتر مراجعهکننده از خودش افکارش یا احساساتش باشد
برای این کار سؤالهای باز بپرسید
سؤالهای این بخش:
وقتی این یادداشت را در مورد پرسش قدرتمند مطالعه کردید در مورد نحوه پرسیدن خودتان چه چیزی را کشف کردید؟
با این کشفیات میخواهید چهکار کنید؟
مهارت سوم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ اعتماد ایجاد کن
رهبران باید بدانند که چگونه باید بهطور مؤثر با کارمندان خودکار کنند و از این طریق به آنها یاد میدهند که باهم همکاری کنند. یادگیری در مورد تفکر گروهی و پیدا کردن راهکارهایی که باعث تقویت یادگیری گروهی میشود، در هنگام آموزش مربیگری بسیار سودمند است. پایه و اساس این همکاری اعتماد است. اعتماد به معنی ایجاد یک محیط امن و حمایتی که باعث احترام و اعتماد متقابل مداوم است.
در زیر چند نکته درباره ایجاد رابطه مبتنی بر اعتماد میگوییم:
اعتماد و صمیمیت ایجاد کن با مراجعهکننده
به آینده و نگرانیهای فرد واقعاً اهمیت بده و او این را ببیند در رفتار شما
از اقداماتی که همسو با اهداف او هست حمایت کن و تشویق کن به انجام اقدام ریسکپذیر
از شوخی استفاده کنید تا فضای جلسه پرنشاط و پرانرژی باشد
در شرایطی که او احساسی میشود خود را حفظ کنید
صداقت و درستی از خود نشان بدین
سؤالهای این بخش:
در گذشته چه زمانی بوده است که شما توانستید یک رابطه مبتنی بر اعتماد با همکاران خود بسازید؟
چهکاری انجام داده بودید که این نتیجه را به دست آوردید؟
مهارت چهارم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ هدف تنظیم کن
منظور از هدف در اینجا اهداف کسبوکار یا اهداف تیم نیست بلکه هدف از این گفتگو است. هر جلسه یا گفتگو به اهداف مشخصی نیاز دارد، در غیر این صورت کارکنان احساس سردرگمی میکنند. یک مدیر باید بداند که چگونه میتواند اهداف SMART، قابلاندازهگیری و زمان محدود را تعیین کند تا کارمندان را برای فرایند یادگیری پاسخگو سازد.
موضوع این گفتگو چیست
هدف مراجع از این گفتگو چیست
چرا این هدف مهم است و به کدام ارزش وصل است
چگونه میفهمد به ای هدف رسیده
سؤالهای این بخش:
وقتی این نکات را درباره اهمیت تنظیم هدف در گفتگوها خواندید، پررنگترین نکتهای که ذهنتان را مشغول کرد چه بود؟
چرا این نکته برای شما اینقدر بااهمیت است که ذهنتان را مشغول کرده؟
مهارت پنجم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ همراه برای اقدام باش
فرض کنید بسیار آگاه هستیم و توانایی لازم و انگیزه هم داریم ولی هیچ اقدامی نکنیم آیا تصور میکنید که پیشرفتی به دست آید؟ البته که نه! بدون اقدام تغییری نیز به وجود نمیآید. یک کوچ توانایی این را دارد که به آنچه برای مراجع مهم است توجه کند و مسئولیتهایی به مراجع محول کند تا دست به اقدام بزند و به سمت اهدافش حرکت کند. این اصل کوچینگ میتواند یک ذهنیت برای مدیران هم باشد. همکار یا عضو تیم ما برای اینکه به اهدافش برسد باید چهکارهایی انجام بدهد و مسئولیت چه اقداماتی را بپذیرد در اینجا نکاتی که مرتبط با این مهارت است را معرفی میکنیم.
از او آشکارا درخواست کنید اقداماتی را برای رسیدن به اهدافش برنامهریزی و اجرا کند
قبلاً چهکارهایی باید در این مورد انجام میداده است. از نتایج بهدستآمده چه چیزی میفهمد
انضباط فردی او را تقویت کنید و یادآوری کنید خودش مسئول به نتیجه رساندن این اقدامات است
سؤالهای این بخش:
از ۱ تا ۱۰ به خودتان چه نمرهای میدهید اگر ۱ به معنی این است که هیچوقت همراه خوبی برای اقدامات همکارانتان نبودید و ۱۰ به معنی این است که بهترین همراه آنها هستید که آنها دست به حرکت بزنند؟
اگر به شیوه فعلی ادامه دهید ۵ سال دیگر به کجا میرسید؟
نقش یک مدیر ممکن است پیچیدهترین و چالشیترین نقشها در یک سازمان باشد. از طرفی یک مدیرمسئول عملکرد خود، عملکرد هر یک از کارکنانش است و از طرف دیگر پاسخگو در برابر نتایج سازمان میباشد. تبدیلشدن به یک مدیر توانمند بیشتر از هر چیز دیگری به تغییر ذهنیت نیاز دارد. تغییر ذهنیت به یک مدیر توسعهدهنده، یک مدیر در نقش یک کوچ یا یک رهبر. برای تغییر ذهنیت در مدیران دو مسیر وجود دارد اول اینکه مدیران با کوچهای قدرتمند در مورد مسائل و چالشهایشان کار کنند و راه دوم این است که خودشان با آموزش و تمرین مهارتهای یک کوچ را به دست آورند. مهارتهایی که نقش آنها را به نقش یک رهبر نزدیک میکند.
سایت اصلی : آکادمی مهراز